شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۴ / بعد از ظهر / | 2025-11-08
تبلیغات
کد خبر: 5145 |
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۱ |
1743 بازدید
۰
2
ارسال به دوستان
پ

پدرانی که به دلیل مسائل مالی، مأموریت شغلی، جدا شدن از همسر، اعتیاد و… در زندگی پسرانشان نیستند، باعث چه مسائلی در زندگی و آینده آن ها می شوند؟

مترجم: فرشید قهرمانی/ پدرانی که به دلیل مسائل مالی، مأموریت شغلی، جدا شدن از همسر، اعتیاد و… در زندگی پسرانشان نیستند، باعث چه مسائلی در زندگی و آینده آن ها می شوند؟

سوگوارى مردان براى انتظاراتی که از پدران‌شان داشتند و تنهایى که این سوگوارى به آن ها تحمیل مى‌کند، تجربیاتى است که باعث جدایی آن ها مى‌شود. این رنج باعث مى‌شود مردان با واقعیت دنیاى بیرونى روبه‌رو شوند. ضرورى است که سکوت مرگبارمان را درباره‌ى از هم پاشیدگى خانواده که در حال کشتن روح همه‌ ماست، بشکنیم. برای کسب اطلاعات بیشتر در این خصوص، روی عبارت “پدران غایب” کلیک کنید.

پدر حاضر

پدر اولین شخص دیگرى است که فرزند خارج از رحم مادر با او ملاقات مى‌کند. براى هر نوزادى پدر در مرحله‌ اول نشان‌دهنده چیزى غیر از مادر است. در واقع اولین تجسم از شخصیت دیگر به‌جز از مادر، شخصیت پدر است. در این داستان عاشقانه پدر سومین شخصیت است و نشان‌دهنده عامل جدایى میان مادر و فرزند. حضور پدر شروع روند تفکیک است. پدر با اعلام و ادعاى این‌که مادر، همسر اوست به هم‌زیستى لذت‌بخش میان فرزند و مادر پایان مى‌دهد. «مادرِ تو همسر من است و او مرا هم دوست دارد!» کودک درک مى‌کند که او دیگر تنها موضوع علاقه‌ مادرش نیست. به این شکل پدر تجسم اصل واقعیت و نظم در خانواده خواهد بود.

عقیده‌ دیگرى وجود دارد که براساس آن پدر جداکننده‌ مادر و فرزند نیست، بلکه علاقه‌ پدر و مادر به همدیگر عامل آن است. در این حالت نیز پدر به‌عنوان واسطه‌اى که به این علاقه واقعیت مى‌بخشد، حضورى مؤثر و پررنگ دارد. برخى از پدران با بى‌رحمى به هم‌زیستى لذت‌بخش مادر و فرزند پایان مى‌دهند. دلیل این مسأله میزان عشق و علاقه‌اى است که توسط همسرشان نثار کودک مى‌شود. به‌عنوان قانونى کلى، علاقه‌ فراوان پدر و مادر به همدیگر، علاقه و توجهى را که کودک براى دوره‌اى به آن نیاز مبرم دارد تا زندگى سالمى را شروع کند، پایان مى‌بخشد.

پدر به فرزند کمک مى‌کند تا ساختارى درونى را شکل بدهد. به‌عبارت روشن‌تر حضور او باعث مى‌شود کودک، به‌ویژه فرزند پسر، پرخاشگرى (تأیید خود و ظرفیت دفاع از خود)، جنسیت مردانه، احساس کندوکاو، دیدگاهش نسبت به جهان یا استعداد و عینیت بخشیدن را در وجودش توسعه دهد.

پدر همچنین به فرزند پسر کمک مى‌کند از دنیاى خانوادگى به دنیاى اجتماعى گذر کند؛ اگرچه مادر نیز نقشى به‌سزا در پوشش دادن این شکاف دارد. به‌طور کلى کودکانى که حضور پدر را به اندازه‌ کافى احساس کرده‌اند در درس خواندن و انتخاب‌هاى شخصى اعتماد به نفس بیشترى از خود نشان مى‌دهند.

عشق پدر معمولاً به شکل شرطى ابراز مى‌شود تا فرزند را تشویق به انجام کارى کند. «اگر در فلان کار موفق شوى، چیزى را که مى‌خواهى به تو خواهم داد.»وجود چنین تشویق های شرطى در توسعه‌ حس مسؤولیت‌پذیرى فرزندان لازم است. همچنین این تشویق های شرطى باعث مى‌شود فرزندان پا را از محدوده و مرزهاى تعریف شده فراتر بگذارند و براى سلسله مراتب اجتماعى احترام قائل شوند. نکته‌ مهم این است که اگر این تشویق های شرطى با محبت و علاقه متعادل شوند، تأثیرى مثبت خواهند داشت.

 

 

براى واقعى بودن محبت و علاقه‌ پدر نسبت به فرزندان، او باید زمان کافى با آن ها بگذراند. پژوهش‌ها نشان داده است کودکان به‌طور متوسط فقط نه دقیقه در روز از پدرشان توجه دریافت مى‌کنند که به هیچ‌وجه کافى نیست. پدر باید علاقه‌اى واقعى به فعالیت‌هاى فرزندش نشان دهد و درعین حال حد و مرزى را هم نگه دارد. این مرز فضایى امن ایجاد مى‌کند تا فرزند در آن به شکل هماهنگ و متعادل رشد کند. پدر نباید با پنهان شدن پشت همسرش، نظرات و عقایدش را به فرزندان تحمیل کند. او باید ضعف‌ها و قوت‌هایش را به روشنى نشان دهد و از طفره رفتن و حتى بدتر از آن سلطه‌جویى دورى کند.

با نشان دادن ضعف‌ها پدر به فرزندش اعلام مى‌کند که در دنیاى واقعى قرار نیست کسى کامل و بدون نقص باشد. این نکته همچنین به فرزند نشان مى‌دهد که قدرت داشتن بهانه‌اى براى تحقیر دیگران نیست و رقابت سالم مى‌تواند به منبع شادى تبدیل شود، نه بیگانگى و دورى از دیگران. «رفتار پدرانه، رفتارى است که میان حمایت و علاقه در مقابل نیاز به تعیین مرز براى استقلال کودکانه، تعادل ایجاد مى‌کنند.»

 

پدران غایب

«پدران غایب» واژه‌اى است که معنایى گسترده دارد. معناى این واژه شامل غیبت فیزیکى و روانى پدران است و غیبت روحى و احساسى آن ها را هم دربرمى‌گیرد. این واژه همچنین بر این نکته دلالت دارد که تجسم حضور پدرانى که از نظر فیزیکى حضور دارند، به شکلى عمل مى‌کند که گویا حضور ندارند. پدران سلطه‌طلب براى مثال به استعدادهاى پسران‌شان حسادت مى‌کنند و هرگونه تلاش آن ها را براى خلاقیت و تأیید خود، خاموش مى‌کنند. بى‌ثباتى احساسى پدران الکلى باعث مى‌شود پسران‌شان در حالتى دائمى از ناامنى باقى بمانند.

 

پسران گم‌شده

«پسران گم‌شده» در این میان نشان‌دهنده‌ نبود ارتباطى عاطفى میان پدران و پسران است. البته نه به این معنى که پسران کاملاً گم شده‌اند، بلکه به این معنى که پسران از دید این‌گونه پدران گم شده‌اند. کمبود توجه از طرف این‌گونه پدران باعث مى‌شود پسران نتوانند با کمک پدران‌شان هویت مردانه‌ خود را پیدا کنند و بشناسند. پسرى که از تأیید و امنیت حضور پدرش محروم است، نمى‌تواند به‌طور کامل و به درستى وارد مرحله‌ى بلوغ و مردانگى شود. در مواردى که پدر خشونت دارد، ضعیف یا دائم‌الخمر است، ممکن است پسر خود را به‌قدرى مشمئزکننده بیابد که کاملاً هویت مردانه‌اش را انکار کند. به این شکل پسر نه تنها پدرش را فردى حقیر مى‌داند، بلکه سعى مى‌کند به هر شکل ممکن شباهت و همانندى‌اش به او را انکار کند.

 

شکنندگى هویت مردانه

سکوت پدر باعث شکنندگى هویت جنسى پسر می شود. براى این‌که هویت‌تان را شکل بدهید، باید خود را با فرد دیگرى همسان‌سازى کنید؛ این یعنی با به‌کار بردن ویژگى‌هاى شخصیتى فردى دیگر به هویت خود شکل بدهید و از طریق تقلید، ویژگى‌هاى او را در خود بگنجانید.

پیش از شکل‌گیرى این همسان‌سازى باید به شکل مبهم هم که شده عناصرى مشابه را در وجود خود و فرد مقابل شناسایى کنیم. این فرآیند همان چیزى است که زیگموند فروید آن را فانتزى (خیال‌پردازى) اولیه نامیده است. در طول این خیال‌پردازى اولیه با فرد مقابل در ارتباط قرار مى‌گیریم. این تمایل درونى که کارل گوستاو یونگ بعدها آن را کهن‌الگو نامید، فرزند پسر را قادر مى‌کند تا هویت خود را در پدرش بشناسد.

 

زنان خودبه‌خود زن هستند، مردان باید مرد شوند

اولین ارتباط کودک و اولین چیزى که او مى‌شناسد، مادرش است. براى این‌که پسر، «مرد» شود باید از این خیال‌پردازى اولیه درباره مادر، به‌سوى هویت خود با پدرش حرکت کند. این انتقال هویت چنان فرآیند ظریف و پرخطرى است که در جوامع ابتدایى و قبیله‌اى طى مراسمى خاص و با کمک فردى بالغ انجام مى‌شود.

مراسم ورود به بلوغ یکى از مهم‌ترین و فراگیرترین آیین‌ها در سرتاسر جهان است. این مراسم براى پسران، به اندازه‌ دختران همه‌گیر نیست.

درحقیقت درباره‌ هویت جنسى مى‌توانیم بگوییم که زنان خودبه‌خود صاحب هویت جنسى خویش هستند، درحالى که هویت جنسى «مردان» باید ساخته شود. شروع خونریزى ماهانه که نشانه‌ بلوغ دختران و توانایى آن ها براى بچه‌دار شدن است، هویت زنانه را در آن ها اثبات مى‌کند و خودبه‌خود تشرفى طبیعى براى گذر از دوران کودکى و نوجوانى و ورود به دوران زنانگى است. این درحالى است که براى مردان تغییرات طبیعى باید با روندى آموزشى همراه شود تا از مرحله‌ همسان‌سازى با مادر گذر کنند.

 

پدر نامناسب

پدر نامناسب پدرى است که رفتارهایى غیرقابل قبول نسبت به فرزند پسرش دارد. در زیر خلاصه‌اى از مواردی را آوردیم که پدران باعث ایجاد مشکلات در فرزندان‌شان مى‌شوند.

۱. غیبت طولانى مدت پدران به هر دلیل: به این شکل ممکن است فرزند ترک شود یا براى مدتى طولانى در مراکز تربیتى زندگى کند.

۲. بى‌توجهى پدر به نیاز فرزند براى دریافت محبت و علاقه: بى‌اعتنایى پدر به رفتارهایى در فرزند که نیاز به محبت را در او نشان مى‌دهد و طرد فرزند.

۳. تهدید پدر به ترک خانواده و فرزند: که ممکن است براى تنبیه و مجازات فرزند به زبان آورده شود. این تهدیدها علاوه بر ترک خانواده مى‌تواند به شکل دوست نداشتن فرزند، تهدید به خودکشى در صورت ادامه‌ رفتارهایى خاص توسط فرزند یا تهدید به کشتن مادر و یا خود فرزند باشند.

۴. القاى تقصیر به فرزند توسط پدر: اصرار بر این نکته که رفتارهاى کودک باعث بیمارى یا مرگ پدر یا مادر شده است.

۵. چسبندگى پدر به کودک: در حالتى که پدر معتاد به الکل است، ممکن است لازم باشد فرزند در کودکى نقش پدر و مادر را اجرا کند و رفتارهایى بزرگ‌تر از سنش را از خود نشان دهد. چنین دیدگاه‌ها و رفتارهایى، خلاصه‌اى است از آسیب‌ها و ضربه‌هاى روحى مهم که توسط بیماران ذکر شده است. من نیز مایلم دو مورد به این فهرست اضافه کنم: پدرانى که به‌طور منظم پسران‌شان را کتک مى‌زنند و پدرانى که پسران‌شان را سپر بلاى هر مشکلى در خانواده مى‌کنند.

رفتارهایى این چنین از طرف پدران باعث مى‌شود پسران اعتماد به‌نفس نداشته باشند، ترسو و کمرو بار بیایند و با سازگارى در شرایط جدید مشکل داشته باشند. در چنین حالت‌هایى پسران نابالغ و وابسته باقى مى‌مانند و در شرایط سخت دچار اضطراب، افسردگى، تشویش ذهنى، وسواس و ترس مى‌شوند. چنین پسرانى تمایل دارند خشم خود را سرکوب کنند و نیازشان به عشق ممکن است به شکل‌هاى عجیبى مثل تلاش ناموفق براى خودکشى، فرار از خانه، بیمارى‌هاى دروغین، ملامت و سرزنش خود و شکل‌هاى دیگرى از فریب، بروز کند.

همچنین باید در نظر داشته باشیم که میزان این اختلالات با «غیبت» پدر و میزان آگاهى فرزند پسر از این غیبت بستگى خواهد داشت. پسرى که پدرش خانه را ترک کرده است یا تمایل به بى‌نقص نشان دادن پدرش خواهد داشت و یا به دنبال جایگزینى براى پدر خواهد رفت. معمولاً این خواسته در او به‌قدرى شدید است که نمى‌تواند جانشینانى که انتخاب مى‌کند را به درستى ارزیابى کند و دوباره با خیانتى از طرف جانشین پدر روبه‌رومى‌شود.

 

پژوهش‌ها چه چیزى را نشان مى‌دهد

پسرانى که با پدرشان مشکل دارند، معمولاً با مسائل زیر روبه‌رو مى‌شوند: در سال‌هاى نوجوانى درباره‌ هویت جنسى خود دچار سردرگمى مى‌شوند و ممکن است رفتارهایى زنانه از خود نشان بدهند؛ حس اعتماد به‌نفس در آن ها بى‌ثبات است؛ خشونت را در خود سرکوب مى‌کنند (و به دنبال آن نیاز به تأیید خود نیز سرکوب خواهد شد.) و در نتیجه جاه‌طلبى و کنجکاوى در آن ها کم‌رنگ مى‌شود. برخى از آن ها با موانعى در جنسیت‌شان مواجه مى‌شوند. آن ها ممکن است اختلالاتى در یادگیرى و آموختن نیز داشته باشند. آن ها با احترام گذاشتن به ارزش‌هاى اخلاقى و قبول مسؤولیت مشکل دارند و نسبت به دیگران مسؤولیت‌پذیر و وظیفه‌شناس نیستند. آشنا نبودن با مرزها باعث مى‌شود آن ها نتوانند با اقتدار رفتار کنند و به اقتدار دیگران احترام نگذارند. ساختار پر مشکل روانى این پسران باعث بى‌بند و بارى و نبود نظم و جدیت در زندگى‌شان مى‌شود. علاوه بر آن تحقیقات نشان داده است که احتمال گرایش به هم‌جنس در چنین پسران بیشتر از دیگر پسرانى است که پدران‌شان در زندگى آن ها حضور داشته‌اند. پسرانى که با غیبت پدر در زندگى مواجه مى‌شوند، بیشتر به سوءاستفاده از الکل و موادمخدر تمایل دارند. تمامى این رفتارها ریشه در عصیان در مقابل جوامع پدرسالار دارد. این عصیان عاقبت و نتیجه‌ى غیبت پدران است.

شکستن سکوت پدر

سکوت پدران‌مان به سکوت ما تبدیل شده است. باید کارى بکنیم که این سکوت به پسران‌مان منتقل نشود. چالشى که مردان امروزى با آن روبه‌رو هستند، شکستن زنجیره‌ این سکوت سنتى است. احتمالاً این انقلابى‌ترین کارى است که مى‌توانیم انجام دهیم.

مردانى که مى‌توانند، باید گفت‌وگو با پدران خود را با وجود ترس، فرسودگى و ناامیدى شروع کنند. باید براى درگیر نشدن در چنین سکوتى که پدران‌مان را گرفتار کرده، بجنگیم. باید تلاش کنیم شکافى که ما را از پدران‌مان جدا کرده است، پر کنیم. با پر کردن این شکاف مى‌توانیم ذهن مردان را شفا دهیم. زمان آن رسیده که از آسیب‌پذیرى و خشونت درونى‌مان سخن بگوییم. زمان آن رسیده که دیدگاه خود را اعلام کنیم. زمان آن رسیده که خود را آن‌گونه که هستیم، نشان دهیم و بالاخره زمان آن فرا رسیده که سخن بگوییم و حرف بزنیم.

لینک کوتاه خبر:
×
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تبریزیم نیوز در وب سایت منتشر خواهد شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.
  • نظرات و تجربیات شما

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    نظرتان را بیان کنید